مرتبط با : رهنمودها , رهنمودهای معصومین , رهنمودهای بزرگان , اهم موضوعات , فرهنگی , عقیدتی , مذهبی , آموزشی , اجتماعی , ,
روش تأدیب شهوت و غضب
آيت الله مجتبي تهراني
والحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
«روی عن علی(علیهالسلام) قال: مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِمِ»
مرور مباحث گذشته
بحث ما در گذشته راجع به تربیت بود و اینکه اگر انسان بخواهد مربّی شود و دیگری را تربیت کند، یعنی روش گفتاری و رفتاری به او بدهد، باید خودش مربّا به این تربیت باشد. به این مناسبت گفتیم که بحث تربیت در تمام ابعاد وجودی مطرح است؛ هم در عقل، هم قلب و هم نفس تربیت مخصوص بهخود را دارند و حتّی این مسأله دربارۀ جوارح و اعضا هم هست. ولی آنچه که در آثار خودمان مصبّ قرار گرفته، نفس است. البتّه چیزهای دیگر هم هست، امّا آنچه که خیلی مورد نظر است، نفس است؛ نفس به معنای شهوت، غضب و وهم. انسان باید اینها را مؤدّب به آداب الهی کند. من در باب وهم قبلاً بحث کردم و روش تأدیب وهم را گفتم.
روش تأدیب شهوت و غضب
امّا شهوت و غضب؛ در باب شهوت و غضب عرض کردم که ما هم در آیات و هم روایات به تعبیرات مختلف داریم که باید این قوا کنترل شود. تعابیر مختلف است؛ هم تعبیر هوای نفس هست، هم شهوت. در روایات هم بسیار است که من نمیخواهم وارد آن شوم. آخرین جلسه بحث هم رسیدیم به همین مسأله که راجع به روایات بود. من به عنوان نمونه روایتی را میخوانم و میخواهم بحثم را ادامه دهم.
در روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «مَنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ فِي إِصْلَاحِهَا سَعِدَ»؛2 اگر کسی کوشش کند که نفس خودش را اصلاح کند، سعادتمند میشود. اصلاح نفس یعنی تربیت، تأدیب و مؤدّب کردن نفس به آداب الهی. حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فِي لَذَّاتِهَا شَقِيَ»؛3 امّا اگر کسی نفسش را یعنی شهوت و غضبش را در لذّات رها کند، نفسش را به شقاوت میکشد.
مراد از تأدیب نفس
حالا ببینیم مراد از تأدیب نفس چیست؟ مراد از تأدیب نفس که این همه در آیات و روایات آمده که انسان باید نفسش را به آداب الهی مؤدّب کند، چیست؟ من یک روایت میخوانم که در این روایت، مسأله بر محور یک چیز قرار میگیرد. یعنی اگر انسان بخواهد نفسش را به آداب الهی تربیت و مؤدّب کند، یک کار باید انجام دهد؛ آن چیست؟ «مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِمِ».4 روایت میفرماید: تنها اطاعت امر خدا انسان را به رستگاری ابدی میرساند. یعنی انسان، با اطاعت امر خدا خودش را به آداب الهی تربیت و مؤدّب میکند.
باارزشترین موجود نزد خدا
وقتی که نفس، تربیت شد، یعنی بعد از آنکه به آداب الهی مؤدّب شد، هیچ چیز نزد خداوند بر روی زمین برتر از او نیست. یعنی در مکتب ما از نظر ارزشی، نفوسی که خودشان را به آداب الهی تربیت و مؤدّب کردند، نزد خدا از همه باکرامتتر بوده و چیزی عند الله، بالاتر از آنها روی زمین نیست. من یک روایت میخوانم؛ «رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ(علیهالسلام) قَالَ: لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ مِنَ النَّفْسِ الْمُطِيعَةِ لِأَمْرِهِ»؛5 در پهنه زمین نزد خداوند، کسی أکرم و با ارزشتر و محترمتر از آن نفسی نیست که مطیع امر خدا باشد.
تنظیر تقوا و اطاعت الهی
کریم در آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»6 هم آمده است که آیه شریفه میگوید: انسان باتقوا، کریمترین آدم نزد خدا است. تقوا هم از اطاعت امر الهی بهوجود میآید. یعنی نفسی که در سه بُعد وهمی، شهوی و غضبیاش، در محدوده امر خدا عمل کند، باتقوا است و مطیع امر الهی است. «الْمُطِيعَةِ لِأَمْرِ اللهِ» یعنی کسی که بر اساس شهوت و غضبش کاری نکند که مخالف امر خدا باشد.
معنای تریبت
اوامر الهی موجب میشود که عمل خارجی انسان بر طبق انجام شود. «الْمُطِيعَةِ لِأَمْرِ اللهِ» سراغ عمل خارجی میرود. حالا من این را با یک مقدّمه کوتاه کمی توضیح میدهم. ما در باب تعریف تربیت گفتیم: تربیت یعنی «روش گفتاری و رفتاری به دیگران دادن» که این هم مربوط به عمل است. رفتار و گفتار، هر دو عمل است. همین حرفهایی که من میزنم عمل است.
معنای تأدیب الهی
تأدیب چیست؟ تأدیب هم در ارتباط با عمل است و معنایش این است که اگر انسان بخواهد مؤدّب به آداب الهی شود و خودش را به تربیت الهی تربیت کند، فقط و فقط باید نسبت به اعمال خارجیاش مقیّد باشد که بر طبق دستور خدا عمل کند. این هم اطاعت امر الهی است.
7
علّت تأکید پیامبران بر اصلاح عمل
یک بحث دیگر هست که من باید اشارهاي به آن داشته باشم. اینکه شما میبینید انبیا و اولیا آمدهاند روي اصلاح عمل تکیه کردند و انسان را به عمل كردن به دستورات الهی ترغیب کردند و از آنطرف انسان را از محرّمات و چیزهایی که مغبوض خداوند است، نهی کردند، به دليل «اطاعت امر الهي» است. هم فعل و هم ترك، در هر دو اطاعت مطرح است. بالأخره همه بحث اطاعت، از عمل خارجی سر در آورد که گاهی از آن به تربیت اعضا و جوارح تعبیر میکنند.
تربیت اعضا و جوارح، مقدّم بر دیگر تربیتها
یکوقت میگوییم: تربیت عقل، تربیت قلب، تربیت نفس، امّا يكوقت میگوییم: تربیت اعضا و جوارح. ميگوييم: ابتدا اعضا و جوارحت را تربیت کن. گوشت را، چشمت را، زبانت را، دستت را و پایت را تربیت کن. یعنی اعضا و جوارحت را به روش رفتاری و گفتاری بر طبق امر الهی مؤدّب کن و اينها را در وادي اطاعت امر الهي قرار بده. در اینجا سراغ این میرویم که هسته مرکزی تربیت انسان، عبارت از این است که اعمالش را سر خود انجام ندهد و رضای خداوند را در نظر بگیرد.
چرا انبيا و اوليا بر روی این تکیه میکنند؟ حالا عرض میکنم، روایات هم داریم، وارد بحثش هم میشوم، به این ادب، ادب ظاهری میگویند.
صورت مُلكي ظاهري و ملكوتي غيبي
اهل معرفت در این باب مطلبی دارند که بهوسیله آن، برای ما روشن میسازند، چرا انبيا و اوليا، اینقدر روي اصلاح عمل تكيه ميكنند. من خلاصهاش را برایتان میگویم. آنها میگویند: انسان یک صورت مُلکیِ ظاهری و یک صورت ملکوتیِ غیبی دارد. صورت مُلکیِ ظاهری انسان، همین ظاهر انسان است که من ظاهر شماها را میبینم و شما هم ظاهر من را؛ این صورت ظاهری است. سازنده صورت ملکوتیِ غیبی ما که ديده نميشود، خود ما هستیم؛ بر خلاف صورت مُلکیِ ظاهریمان که ما سازنده آن نیستيم.
این مطلب خیلی دقیق است. صورت ظاهري ما با تولّد و رشد بر اساس وراثت شکل میگیرد، مثلاً من که خودم را از نظر ظاهری اینگونه نساختم. خدا مرا ساخته است. امّا مسأله، صورت ملکوتیِ غیبی است كه من خودم آن را میسازم. صورت غيبي را با ابزار مادّی نمیسازند، مثلاً اینکه برایش نقشه بکشند و آن را طرّاحی کنند. بلکه بهشیوه دیگری شکل میگیرد.
حتّی ما این را داریم عمده چیزی که سرنوشت انسان، در عوالم بعد از دنیا به آن بستگی دارد، همین صورتِ ملکوتیِ غیبی است، چه در برزخ و چه در قیامت؛ و ما اين صورت ملكوتيِ غيبي را با اعمالمان میسازیم.
ما «صورت برزخی» خود را با اعمالمان میسازیم
من مجبور هستم این حرف بزرگان را کمی توضیح بدهم. وقتی من عملی را انجام میدهم، این کار بر روی روحم نقش میبندد که ابتدا یک نقش گذرا است، امّا وقتي آن عمل را تکرار میکنم، برایم تبدیل به یک ملکه میشود. من با آن ملکه صورت باطنم را میسازم.
عمل خارجی را انجام ميدهم، روی روحم نقش میبندد. تکرارش که کردم این نقش در درونم رسوخ میکند. ما به این میگوییم: «ملکه». اگر یک کاری را یک بار انجام دهم یادم میرود؛ امّا آن کسی که حرفهاش این است که هر روز این کار را انجام دهد، چهبسا در خواب هم اين كار را انجام میدهد. چون این عمل برایش ملکه شده است. ما صورت غیبی و باطنیمان را با ملکاتمان میسازیم. حشر و نشر ما در عوالم دیگر با همان صورت غیبی و باطنی است که خود ساختهایم، نه با این صورت ظاهری که داریم.
بعضی به صورت «گرگ»، بعضی «خوک» و بعضی «خودِ شیطان»...
آنوقت اینجا است که میگویند: اگر عملی را که من انجام دادم، بر اساس شهوتِ بیبند و بار بود، آن صورتِ حیوانی که برای باطنم میسازم و از آن تعبیر به صورت بهیمیه میکنیم، مثلاً خوك میشود كه در بين حيوانات مظهر شهوت است. غضب را بهکار میگیرم و با آن ملکه درست میکنم، ملکهاش صورت سبُعیّت و درندگی است؛ شیر باشد یا پلنگ. اگر کسی خُدعه و نیرنگ را تکرار کند که مربوط به وهم است و این ملکهاش شود، صورت ملکوتی او، صورت شیطان است. شیطان، مجسمه خدعه و نیرنگ است. عمل منعکس میشود و تکرار عمل ملکهساز است و ملکه، صورت باطنی من را میسازد.
صورتی زشتتر از خوک و میمون!
در یک روایت، مسأله ترکیب ملکات در ساختن صورت باطنی و غیبی انسان مطرح شده است که اگر هم شهوت و هم غضب برای انسان ملكه شده باشد، صورتش چطور میشود؟ حتّی اگر وهم نیز با اینها ملكه شده باشد که مربوط به مسأله شیطنت است فرد چه صورتی پیدا میکند؟ یعنی وقتي اینها با هم جمع شود انسان به چه شكلي در ميآيد؟ این ملکات منشأ آن میشود که صورت ملکوتی انسان، شکل عجیبي پیدا کند.
لذا در روايتي آمده که پیغمبر اکرم فرمود: «قال رسول الله(صلاللهعلیهوآلهوسلم): یحشر بعض الناس علی صور تحسن عنده القرده و الخنازیر»؛ بعضی از مردم به صورتی محشور میشوند که صورت میمون و خوک پیش آنها زیبا است. وقتی محشور میشوند، صورت عجیبی پیدا میکنند! این برای همان ملکات است.
معنای ادب ظاهر
ملکات بهوسیله اعمال ساخته میشوند. مسأله مربوط به اعمال، تربیت و تأدیب است. اينکه انسان خودش را تربیت و ادب کند. اوّل ادب ظاهر مطرح است. ادبِ ظاهر يعني عمل و تأدیب آن يعني محدود كردن عمل به آنچه رضای خدا در او است. من کاری با این ندارم، من فقط سراغ حلال و حرام میروم. عمل حرام انجام ندهد. اگر شهوت بیبند و بار باشد، خوک است. غضب بیبند و بار باشد، گرگ است. حقّه بازی و کلک ملکه شود، شیطان است.
تلاش برای آدم ماندن!
اینکه انبیا و اولیا آمدند نفس را هدفگیری کردند، نفس به معناي قواي سهگانه كه وهم، شهوت و غضب است، جهت این بوده که میخواستند كساني که در این دنيا صورت انسان دارند در برزخ و قيامت صورتشان عوض نشود.
با هرکس، همانطور که آمده، برخورد میکنند!
ما سازنده صورت باطن خود هستیم. صورت ظاهرمان را خودمان نمیسازیم امّا صورت باطنمان را خودمان میسازیم و جا دارد که در قیامت، بر طبق صورت باطن ما با ما رفتار کنند. من یک مثال بزنم؛ تا حالا شده است مثلاً در منزلتان یک حیوان کثیفِ متعفّن بیاید و شما آن را احترام کنید و آن را در اتاق مهمانخانه ببرید و از او پذیرایی کنید؟ حتّی از این هم سادهتر؛ اگر کسی به شکل حمار بیاید، با او چطور رفتار میکنید؟! برای حمار طویله درست میکنید. غذای حیوان مخصوص است و جایش هم مخصوص است. من این مثالها را میزنم تا خوب متوجّه شوید که عدل الهی درست است. در نشئات دیگر هرطور خودمان را ساخته باشیم، بر طبق ساخته ما، با ما عمل میکنند.
نمیشود كسي در اين دنيا هر جنایتی و هر کار زشتی انجام دهد، بعد در قیامت از صدر نشینان بهشت قرار بگیرد. لذا جهت اینکه در باب تربیت و ادب تکیه میشود، این است که اهل معرفت میگویند. آنها ميگويند: تو سازنده صورت باطني غیبیات هستی. وقتیکه از اين دنيا رفتی، این صورت میماند و آن صورت غيبي باطني، در برزخ و قيامت ظاهر میشود.
اقسام ادب
این ادب، ظاهری بود که گفتیم. امّا در باب قسم دیگر ادب باید بگوییم: «الادب ادبان ادب السر و ادب العلانیه فادب السر طهاره القلوب و ادب العلانیه حفظ الجوارح من الذنوب»؛ ما دو نوع ادب داریم؛ ادب باطن و ادب ظاهر. اهل معرفت ادب باطن را طهارت قلوب میدانند که بعد بحث میکنم و ادب ظاهر هم «حفظ الجوارح من الذنوب»؛ یعنی حفظ اعضا و جوارح از گناهان است.
دليل بعثت پيغمبر اكرم
بعثت پیغمبر اکرم هم بر روی همین محور بود. حضرت میگفت: من میخواهم شماها را از وادی حیوانیت و شیطنت بیرون بیاورم! شما میمیرید، برزخ دارید، قیامت دارید، آنجا به صورت حیوانات و درندگان و شیطان و... در نیایید!
اینکه پيغمبر بر امر و نهی تأکید میکرد، برای این بود كه انسان در قيامت به صورت حيوان درنيايد و ميفرمود: من نمیخواهم شما آنجا به صورت حیواناتی در بیایید که در این عالم نظیرش نیست. یعنی مجموعهای از حیوانات بههم آمیخته شوند. حتّی این تعبیر هم از پیغمبر اکرم صادر شد که معروف است؛ «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛8 من برای تعالی مکارم اخلاق آمدهام. مکارم الاخلاق هم مربوط به اعمال است. من برای این آمدم.
امّا آیا این حرکت، ثمرهای بهطور غالب در آن جامعه داشت؟ نه؛ گروهی بودند که اینها دست پرورده پیغمبر بودند. ولی در مقابل، کسانی بودند که من نمیتوانم بگویم اينها در برزخ و قیامت، صورت غیبیشان مثل گرگ، پلنگ، شیر و دیگر درندهها باشد، بلکه صورتشان خیلی بدتر از اینها است. مثل همین که خود پیغمبر تعبیر فرمود: بعضیها بدتر از میمونها و خوکها هستند.
1. بحارالأنوار، ج89، ص214
2. غررالحکم، ص237
3. غررالحکم، ص305
4. بحارالأنوار، ج89، ص214
5 . مستدرك الوسائل، ج11، ص259
6. سوره مبارکه حجرات، آیه13
7. در اینجا یک بحثی است که قبلاً بحث کردم و جلسه گذشته هم به آن اشاره کردم؛ ما این را داریم که انسان باید ابتدا رفتار ظاهریاش را درست کند، بعد سراغ باطن برود. من اینها را فعلاً کنار میگذارم.
8 . مستدرك الوسائل، ج11، ص187
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : تأدیب شهوت و غضب, مجتبي تهراني, تأدیب نفس, اطاعت الهی, معنای تریبت, اصلاح عمل, اقسام ادب, دليل بعثت, ,